کد مطلب:106429 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:171

خطبه 044-سرزنش مصقله پسر هبیره











[صفحه 247]

از سخنان آن حضرت است هنگامی كه مصقله بن هبیره الشیبانی به سوی معاویه فرار كرد، بیان فرموده است. وی تعدادی اسیر را از معقل بن قیس با پول بیت المال خریداری و آزاد كرد. وقتی كه حضرت پول را از او مطالبه نمود مقداری از آن را پرداخت و بقیه را به بعد موكول و پس از چندی به شام فراركرد. قبحه الله: خداوند او را توفیق به عمل خیر ندهد. تبكیت: ملامت بر اوباد وفور: زیادی و فراوانی مال. این لغت در بعضی از نسخه ها موفوره روایت شده. خداوند روی مصقله را زشت گرداند، كار بزرگان را انجام داد و مانند بردگان فرار كرد. عمل او چنان بود كه هنوز ستایشگرش شروع به ستایش نكرده بود كه خاموش شد، و هنوز توصیف كنند، او تصدیقش نكرده بود كه به بد گویی اش پرداخت. اگر مصقله ایستاده بود هر چه مقدورش بود می پرداخت و ما الباقی را صبر می كردیم تا توانمند شود. در علت صدور این كلام از حضرت باید دانست كه مصقله عامل حضرت علی (ع) در محلی به نام اردشیر خره بود و بنوناجیه قبیله ای بودند كه خود را به اسامه بن لوی بن غالب نسبت می دادند، ولی قریش این نسبت را برای آنها صحیح ندانسته و آنها را بنی ناجیه نامیدند. و این ناجیه مادر آنها زنی سامی ب

ود. اما علت فرار مصقله به شام این بود كه حریث یكی از همین بنی ناجیه كه در صفین همراه حضرت علی (ع) بود شیطان او را اغوا كرد و به دلیل حكمیت جزو خوارج شد و با گروهی از یارانش از علی (ع) كناره گرفت و به مداین رفت. امام (ع) معقل بن قیس را با دوهزار سوار از مردم بصره برای سركوب آنها فرستاد. معقل بن فیس آنها را تعقیب كرد تا سرانجام در ساحل خلیج فارس بدانها رسید. با حریث جمعیت فراوانی از جمله مسیحیانی بودند كه قبلا مسلمان شده و سپس به سبب اختلاف مسلمین از اسلام برگشته بودند. معقل بن قیس بر حریث و یارانش تاخت حریث و جماعتی كشته و تعدادی زن و مردهم اسیر شدند. معقل از اسرا هر كس را كه مسلمان بود آزاد كرد. نصرانیهای مرقد با خانوادهاشان كه حدود پانصد نفر بودند، در اسارت باقی ماندند. معقل، همراه اسرا از محل اردشیر خره كه محل فرمانروایی، مصقله بود عبور می كرد. اسرا از مصقله یاری خواسته تقاضا كردند، كه بزرگواری كرده آنها را خریداری و آزاد كند. مصقله سوگند یاد كرد كه صدقه داده آنها را آزاد خواهد كرد. سپس قاصدی پیش معقل فرستاد و اسرا را به پانصدهزار درهم خریداری كرد و به معقل فرمانده نظامی حضرت قول داد كه این پانصدهزار درهم ر

ا در وقت معینی برای امیرالمومنین (ع) خواهد فرستاد. معقل بهنگام بازگشت جریان امر را به عرض امام (ع) رساند. حضرت از زحمات معقل قدردانی كرد و منتظر فرستادن پانصدهزار درهم شد. اما مصقله در فرستادن مال تاخیر كرد. حضرت نامه ای نوشت و از مصقله خواست كه یا سریعا پول را بفرستد، و یا خودش برای رسیدگی نزد آن حضرت باز گردد، مصقله كه نامه حضرت را خواند بفكرتهیه پول افتاد. باز مدتی گذشت. هنگامی كه امام (ع) در كوفه بود، مجددا مال را مطالبه كرد. مصقله دویست هزار درهم فرستاد، و سیصدهزار درهم باقی مانده را نتوانست فراهم كند. از این بابت هراسناك شده و به نزد معاویه گریخت. وقتی كه خبر فرار مصقله به حضرت رسید این كلام را ایراد فرمود: مقصود حضرت از این دعا نفرین مصقله، و بیان اشتباه اوست، خطای مصقله این بود كه میان دو امر مخالفی كه عرفا قابل جمع نیستند جمع كرده بود. یكی خریدن و آزادی اسرا كه كاری شبیه كار بزرگان است و یكی فرار از حقیقت كه روش بردگان و طبیعت آنهاست برای تاكید و توضیح بیشتر مطلب حضرت دو مثال آورده اند و بطریق ذیل. 1- ستایشگر او هنوز ستایشش را شروع نكرده بود كه خاموش شد. این بیان حضرت دو معنا دارد. الف: ساكت شدن ست

ایشگر فرع بر این است كه شروع به ستایش كرده باشد، در صورتی كه عبارت حضرت لم ینطق به كار رفته، یعنی شروع نكرده بود، پس چگونه تصور خاموش ساختن ستایشگر می رود!؟ پس باید معنای سخن حضرت را چنین بدانیم كه مدح كننده قصد ستایش مصقله را به سبب كرم و بزرگواریی كه بواسطه خریدن و آزاد كردن بردگان به حسب ظاهر صورت گرفته بود، داشت كه ناگاه به علت فرار او از این قصد منصرف شد. ب: معنای دوم این كه مقصود از ادای این عبارت، بیان اندیشه مصقله، كه جمع میان دو هدف متناقض است می باشد، یعنی او ستایشگر را به سبب فدیه دادن برای اسرا به ستایش واداشت و پیش از اتمام سخن و ستایش فرار كرد، و ستایشگر را از ستایش ساكت نمود، و این كنایه از مربوط كردن پستی و رذیلت مصقله است با فضیلت او چنان كه گویا میان این دو هدف جمع كرده است. بدان سان كه درباره جدایی سریع دوستان از یكدیگر گفته اند: اجتماع نكردند مگر آن كه متفرق شدند. یعنی به دلیل سرعت جدایی شان، گویا روزگار بین اجتماع و افتراقشان جمع كرده بود. 2- مثال دوم حضرت كه توصیف كننده او هنوز تصدیقش نكرده بود كه ملامتش كرد. توضیح این مثال مانند توضیح مثل فوق است بنابراین تكرار نمی كنیم. بدنبال ذكر ای

ن دو مثال امام (ع) فرموده اند: اگر مصقله فرار نكرده ایستاده بود، هر مقدار از پانصدهزار درهم را كه می توانست می پرداخت. پس از آن كه حضرت به اشتباه مصقله اشاره می كند. سخنی را می فرمایند كه بتواند جواب بهانه تراشیهایی باشد كه احتمالا از ناحیه وی مطرح می شود، و آن بهانه جوییها می تواند چنین باشد، گمان ما این بود كه درباره پرداخت الباقی پانصدهزار درهم، مورد تعقیب قرار گیریم، بهمین دلیل از انجام وظیفه فرار كردیم. در برخی از روایات، بیان حضرت این است: اگر مصقله فرار نمی كرد، آنچه در توان داشت می گرفتیم و اگر پرداخت مقدار وجه برایش دشوار بود مهلتش می دادیم و اگر نمی توانست بپردازد از او چیزی نمی گرفتیم ولی عبارت اول از این روایت مشهورتر است. توفیق از ناحیه خداوند است.


صفحه 247.